469

بعضی وقتا سر کلاس زبان یه سری بحثا میشه و استاده میگه اینجوری که میگی ظاهرا دوستی برات مهمه و جزو اولیوت های زندگیته و فلان

خو منم میگم اره و فک میکنم عادیه

ولی الان میبینم نیست. ینی اون میل به دوست پیدا کردن رو خیلی تو ادمای دور و برم ندیدم. یا دوستاشون.دوستن! ینی باید دوست باشن ولی دوست نیستن اه چه جوری بگم  

مثلا مامانم یه دوست داره که الان 20 ساله همدیگرو میشناسن. تهران زندگی میکنه و خب بعضی وقتا ماه ها از همدیگه خبر ندارن ( و یا حتی ممکنه به سال بکشه) و میبینم که خیلی براش اهمیت نداره؟؟ ( البته شاید چون شاید هر دو خونه زندگی دارن و فکرشون خیلی درگیره و یا شاید دیگه اونقدر به هم نیاز ندارن)

ولی خب فقط مامانم نیست. حتی تو همکلاسی ها و دوستای خودمم میبینم این رفتارو

مثلا همون استاد زبانم میگفت که براش هیچ وقت این موضوع انچنان اهمیت نداشته و دوستی های طولانی مدتم نداشته.

اونوقت من؟ 70-80 افکار روزمره مربوط به دوستامه. چی کار میکنن. حالشون چه طوره. الان برم بش چی بگم. کجاست چرا نمیاد. برم به اون دختره بگم خیلی خوشگلی کثافت بیا با هم دوست شیم ( اره میدونم این نمیگن معمولا شات اپ) ای کاش اون دختره دوستم بود. اون پسره چه کیوته برم لپشو بکشم ای کاش جرات اینو داشتم با پسرا هم دوست میشدم و اوه خیلی وقته از فلانی خبر ندارم و اینا

و فکر کنم نصف پستای اینجا هم درباره همینه. yeah i'm weird 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها